loading...
طلیعه آزادی
مدیر بازدید : 118 1392/01/31 نظرات (0)

در یکی از نشست ها ی بزرگ ، رجوی گفت : سرهنگ معمر قذافی حرم سرایی دارد که

تعداد آنها بالغ بر 100 نفر است و تمامی محافظین او از زن های خوش قیافه هستند.

مسعود رجوی این حرف ها را برای بازار گرمی در نشست ها و پر کردن وقت اعضاء و به

بیراه کشاندن اذهان نیروها مطرح می کرد . اما خودش بالاتر از قذافی ، حرم سرای

بزرگ تری داشت و همه زنان در سازمان را محرم خود می دانست و می گفت همه زنان

در سازمان در حریم من هستند یعنی در دستگاه ایدیولوژیک ، صیغه شده رهبری

می باشند و وانگهی همین مسعود خان تمامی محافظین مرد خود را تغییرداد و کل

محافظین از خوش قیافه ترین زنان سازمان را به نزد خود برد....

مدیر بازدید : 174 1391/12/19 نظرات (0)

این دیوانه قدرت و جاه طلبی نمی دانست که ملت ایران هرگز نخواهند گذاشت کسی که سالها جوانان

ایران را به کشتن داده  ودست در دست دشمن اصلی وطن و ملت ایران داشته هرگز به رویاهای

بچه گانه اش برسد و او جایی در ایران ندارد تا این که بخواهد ادعای رهبری را در بیاورد.

او بعد از شکست در عملیات فروغ و کشته شدن بسیاری ، دوباره پیش اربابش صدام رفت تا با

کمک و گرفتن امکانات ، بقای خودش را در گردابی که وارد آن شده به تاخیر بیاندازد....

مدیر بازدید : 153 1391/12/02 نظرات (0)

امروز من با دیدن بچه ام  به زندگی امیدوارم. خانواده ای که تو از همه گرفتی و برای به قدرت رسیدن

خودت،  بر همه حرام می دانستی. گاها هم تاسف می خورم برای آن سالهایی که در مناسبات شما بودم

وهستی و نیستی خودم را تباه کردم. دوران اسارتم را بیاد می آورم که در آن روزها افتخاری برایم بود

که برای ملتم دفاع کردم و اسیر شدم. این مناسبات ضد اسلامی وضد ایرانی رجوی بود که مرا فریب داد

و جوانی و غرورم را از من گرفت و بایستی از تمامی خانواده هایی که ساعتها گرمای سوزان و طاقت

فرسا را در کنار فنس قرارگاه اشرف تحمل می کردند و صدای خودشان را به جهانیان می رساندند ،

تشکر کرد. چرا که فرزندان آنها فریب خوردند و رجوی و باندش از حرکت منطقی وحشت دارند و همه

کسانی که در زندان رجوی اسیرند ناراضی می باشند و هر روز به فکر آینده خود بوده ، تا ببینند فردا

چه خواهد شد . از آینده خود می ترسند و دچار افسردگی و پریشانی هستند و در افکار پریشان خود

در سکوتند تا راهی برای خلاصی پیدا کنند....

مدیر بازدید : 150 1391/11/14 نظرات (0)

با یکی دیگر از افراد رده بالای این گروه به اسم برادر جلال مو اجهه شدم که خیلی بهم ریخته و

گوشه گیر شده بود و در نشست ها ، با بقیه شرکت  نمی کرد. متوجه  شدیم که او هم با فر مانده اش

که زن جوانی بوده رابطه داشته است.... نظیر این موارد در مناسبات سازمان ودر بطن انقلاب مریم 

روزانه خودش را نشان می داد  که افراد مسئله دار را بیشتر مصمم می کرد که تصمیم به جدایی از

فرقه بگیرند..... 

مدیر بازدید : 135 1391/11/08 نظرات (0)

بحث مشت آهنین را در برخورد با مسئله دارها در یکی از نشست ها ی سال 72 مطرح کرد و می گفت

که "ما برای این افراد زندان و شکنجه و کشتن را عملی می کنیم " و افراد زیادی را ساعت های آخر

شب برای نشست ، صدا می زدند که بقیه از این صحنه وحشت کنند. که اگر روزی در ذهن مسئله دار

شدند ،  بترسند و بر زبان نیاورند . به همین دلیل هیج کس از سرنوشت خودش بعد از خروج از مناسبات

آنها مطمئن نبود و همین برخوردها و تحقیر کردن ها فرد را دچار نگرانی و تسلیم شدن در مقابل

مزدوران این فرقه  می کرد و راه دیگری نداشتند .... 

مدیر بازدید : 196 1391/11/02 نظرات (0)

با این کارها  متوجه شدیم که رجوی در اینجا و اشرف هم زندان دارد و نفرات را چشم بسته ، به

افرادی که در ایدئولوژی رجوی کاملا ذوب شده وبی رحم بودند می سپردند و بعد  با مارک بریده مزدور

کتک می زدند وتحویل استخبارات عراق می دادند. من و سایر افرادی که از اردوگاههای عراق به اشرف

منتقل شده بودیم ، هر روز متحمل فشار های روحی و جسمی و تهدید و تحقیر از طرف آدم های رجوی

می شدیم. درنشست های بزرگ ، خود رجوی از بچه های اردوگاه به عنوان گرهبان سوتی بی بند و بار

نام می برد و با حرفهای رکیک افراد را مورد تحقیر قرار می داد و می گفت که سازمان برای نجات جان

شما که امروز ، گوهران بی بدیل در درون مناسبات مریم هستید ، تلاش کرده است...

مدیر بازدید : 209 1391/10/06 نظرات (0)

من اسیر بازگشتی از چنگال رجوی در 30 آذر ماه 83 بعد از سالیان بسیار سخت همراه 27 نفر از دیگر

اسیران جنگی دوران دفاع مقدس مستقر در اردو گاه های عراق که در سال 68 وارد منا سبات گروه و

فرقه رجوی شده بودیم با تلاش و یاری مسئولین ، از کمپ آمریکایی به فرودگاه بغداد و بعد وارد وطن

اسلامی عزیزمان شدیم . من در سالهای اول جنگ تحمیلی در قسمت پشتیبانی و بسیج بودم ، که در

سال 62 و63 در تیپ حضرت امیر (ع) در اورژانس چنگوله مشغول به خدمت بودم .

در تاریخ 17-1-1364 در حین انجام ماموریت و انتقال مجروح به بیمارستان امام ایلام در منطقه

چنگوله به مهران به کمین دشمن بعثی خوردیم  و اسیر عراق شدم ....

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • طلیعه آزادی
    50 سال خیانت و جنایت

    Talie-Azadi

    طلیعه آزادی را در فیس بوک دنبال کنید....

    طلیعه آزادی را در توییتر دنبال کنید....

    آمار سایت
  • کل مطالب : 736
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 64
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 243
  • باردید دیروز : 85
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 687
  • بازدید ماه : 1,854
  • بازدید سال : 10,556
  • بازدید کلی : 469,580